مصطفاشیسم

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

مصطفاشیسم

فرار معنا ندارد،
ما محکوم به زیستنیم...

بایگانی

☆ شعر شعله

پنجشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۶، ۰۶:۰۰ ب.ظ

"" خدا به دیده نیاید، تو هم به دیده نیایی؟

نفس به انس تو دارم هوایی ام تو هوایی/

به چشم من همه عالم تویی و نیست عجب

تو روح و جان جهانی ولی به چشم نیایی/

خزانه دار تو این سینه است و گوهر عشق

زلال و صاف بجوشد به دیده داده صفایی/

به هر طرف که نگه میکنم نگه داری

نگاهدار تو باشد خدا ز چشم بلایی/

"بسا کسا که به روز تو آرزومند است" ( از پدر شعر فارسی، بابا رودکی: زمانه پندی آزادوار داد مرا، زمانه چون نگری سر به سر همه پند است/ به روز نیک کسان گفت تا تو غم نخوری ، بسا کسا! که به روز تو آرزومند است/ زمانه گفت مرا: خشم خویش دار نگاه ، کرا زبان نه به بندست پای دربندست)

تو آرزوی منی کس نمیرسد تو کجایی/

تو اصل و فصل همه فکرهای من هستی

به فکر من نرسد در دلم تو چون و چرایی/

تو ماهتابی و مهتاب از تو می آید

به سمت توست دلم میپرد چو مرغ رهایی/

دلا! دلیل تو را جز سحر نمیفهمد

شبیه حالت شمع است عقده ای که گشایی/

خیال داشت سیاهی تو را ز من گیرد

تو خود به خال سیاهی ز سمت صبح برآیی/

به شعله میکشدم گیسوان تو در باد

لبان غنچه گشودی که شعر شعله سرایی؟!/

به خواب ناز، تو بالای دیده آمده بودی

هنوز هم به شب یاس دیده بان ضیایی/

نشسته ام به قفس منتظر، ولی "آرام"

سزا نبود که من هم رسم به نون و نوایی؟!/

*( اینرا مدتها پیش گفتم؛ مدتها پیش...آنهم سر کلاس اندیشه 1 ( ؛کلاسهای بیحاصل زورکی عمومی؛ همه چیزمان عار و ننگی و نمادین و گاهی احمقانه است؛ کلاس تربیت بدنی و زنگ ورزش صرفا یک برنامه به زور گنجانده شده است... آیا نشاط و تفریح و سرگرمی و فعالیت سازنده متناسب با رشته ها حق دانشجو نیست؟ آیا دغدغه یک دانشجو باید بهترشدن غذای دانشگاه باشد و یا گرمترشدن خوابگاه؟ قرار است کجا را درست کنیم؟ که را عوض کنیم ، چه چیزی را مدیریت کنیم؟ این نسخه عقیم است سر که را شیره میمالیم؟ دورهمی هستیم و گذران زندگی و چندصباحی چیزی به گوشمان بخورد یا نخورد آنوقت همه مان هم کم میگذاریم از آنطرف نه راهنمایی است و نه حتی مرشد و راهبر و آقابالاسری؛ بله که ما نیاز به آقابالاسر نداریم ولی به مترسک هم نیاز نیست... اصلن چرا رنگ و بوی حرف یک جوان زردی و سردی و ترس از آینده و شغل باشد؟ بله اینها کلیاتی است که به گمانم همه قبول داریم و با حرف زدن و غرزدن هم چیزی حل نمیشود؛ ولی خب چیزهایی است که هست؛ گمان هم نمیکنم مشکل اصلی بلندپروازی و انتظارات بیحد و بیجا باشد گرچه در فرکانس ناله بی تاثیر نیست...)  و چه بسا اگر نمیگفتم بهتر بود...)

  • م.پ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی