بیعرضه ریش سفید
قلبم درد میکند... چشمم درد میکند... مغزم درد میکند... زبانم دستم پایم...
مسخره است (؟!)... پیر نشده ام اما برای بودنت تا توانستم ریش سفیدی کردم...
■ از زندگانی ام گله دارد جوانیم
شرمنده جوانی از این زندگانیم/
دارم هوای صحبت یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم/
پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق
داده نوید زندگی جاودانیم/
چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر
وز دور مژده جرس کاروانیم/
گوش زمین به ناله من نیست آشنا
من طایر شکسته پر آسمانیم/
( یک شب کمند گیسوی ابریشمین بتاب
ای ماه اگر ز چاه به در می کشانیم/)
گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند
چون میکنند با غم بی همزبانیم/
ای لاله بهار جوانی که شد خزان
از داغ ماتم تو بهار جوانیم/
گفتی که آتشم بنشانی ولی چه سود
برخاستی که بر سر آتش نشانیم/
در خواب زنده ام که تو میخوانیم به خویش
بیداریم مباد که دیگر نرانیم/
شمعم گریست زار به بالین که شهریار
من نیز چون تو همدم سوز نهانیم/ ♡ شهریار غزل
- ۹۵/۱۲/۱۰