مصطفاشیسم

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

مصطفاشیسم

فرار معنا ندارد،
ما محکوم به زیستنیم...

بایگانی

ملکه از نوع اخلاقی ( در پاسداشت هنر زندگی )

پنجشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۲۹ ب.ظ

بازی کردن ، ادادرآوردن یه جاهایی بد نیست ؛ نه اینکه ریا و تظاهر نه، بلکه برای ملکه کردن یه سری صفات و اخلاقیات راهش اینه که آدم تا متصف به اون صفت بشه اون رو تمرین کنه.. مثلا بخشندگی؛ بالاخره سخته آدم از خودش بکنه به یه نفر بده ولی همه مون هم میدونیم کار کاره مشتی و درستی ه. جالبی اش اینه که معمولا وقتی آدم بیشتر داره سختتره براش بخشیدن؛ مثلا خود من وقتی هزارتومان دوهزارتومان ته جیبم ه وقتی یه نفر میاد میگه داداش بابا عمو پسرم حاجی هرچی، یه کمکی به من بکن من زورم نمیاد اون هزارتومان ه بعضا پار و پوره رو دست کنم از ته جیبم در بیارم بدم به طرف یه لبخندم در برابر قسم و آیه و دعاش بهش بزنم بگم ممنون سلامت باشید، ولی همین موقعیت وقتی ده هزارتومان تو جییبم باشه، اول چندثانیه تو فکر میرم محو آینده و نیازهای روز مباداش میشم گاهی فلش بک میزنم به عقب که چه کارایی میشده قبلا با ده تومان بکنم و نکردم و اینکه ده تومان کجاها لنگ کفش کهنه که نه کلید یه کارای نسبتا کوچک ولی مهم بوده خلاصه کجاها گیر ده تومان بودم.. حالا اگه بخوام حتی به فرض خرد بودن پولم هزارتومانش رو به این بنده خدا بدم شاید یه جا بتونم با ده تومان کاری بکنم که با دادن این هزارتومان دیگه نشه با نه تومان بکنم...یعنی در دوحالت هزارتومان مشترک ه ولی من دوتا آدمم انگار... نه انصافا اینطور نیست؟ واقعا بعضی پولدارا هستند از صدتا گدا و ندار بخیل تر و دست خشک ترند.... حالا... روز بازیگری بود به گمانم.. تو ذهنم اومد بازیگری واقعا هنر خاصی ه؛ من خودم دوبار تو ایام مدرسه با خواست و میل خودم تئاتر بازی کردم چون دوست داشتم؛ حتی اونی که در پنجم دبستان با سه چهارتا رفیق دیگه ام یه نمایش نه چندان کوتاه بازی کردم که ماجرا داشت و شاید یه زمانی بنویسم؛ خودمون دور هم جمع شدیم و خلاصه اول نمیگذاشتن به دلایلی اجرایش کنیم و به نوعی کارمون اصلاحیه هم خورد و....... حتی به نظر من یه دوبلور کاری که میکنه دوتای یه بازیگری ه؛ هنر یه دوبلور حرفه ای خیلی شاهکاره چون کارش فقط صداگذاری نیست بلکه باید حس فیلم رو پیاده کنه و نه تنها بازی ساده بلکه باید خودش رو جای بازیگر داخل فیلم بگذاره و دقیقا عین او حس بگیره؛ حسی طبیعی و نه تصنعی..... حرفای دیگه بماند....

اما با همه این تصاویر قهرمان بودن تو زندگی ساده و به دور از چشمان کنجکاو و تحسینگر تماشاگران خیلی هنرمندانه تره تا بازی کردن در نقش قهرمان تو یه فیلم.... حتی میخوام بگم ادادرآوردن تو صحنه زندگی سخنتره تا تو یه فیلم؛ تو نمیتونی پیش بینی کنی چی در انتظارته ولی تو فیلم فیلمنامه مشخص کرده چی میشه و تو اضطراب اتفاقات پیش نیامده رو نداری هرچند باید تظاهر به ندانستن بکنی ( ؛ ناراحتیای داخل بازیگری در اصل تو رو ناراحت نمیکنه و تو این رو باید به خودت مدام تلقین کنی تو اون آدمه داخل بازی نیستی که البته این از یه جهت سختی حرفه بازیگری ه؛ شاید به نوعی مثل یه روانشناس که به تناسب مشاوره ای که میده نباید تحت تاثیر مراجعینش قرار بگیره که خودش هم افسردگی و باقی مشکلات بیمارانش رو دچار بشه).. هرچند میگن کما تدین تدان، معنای لبی اش میشه هرطور رفتار کنی همونطوری باهات رفتار میکنن ؛ و تو این رو میدونی و به نوعی چشیدی....

فکر کردم به این مساله که اگه میخواستم بازیگر یا کارگردان بشم اونم از جنس اصیل ایرونی اش ، دوست داشتم شبیه کی بشم و یا احتمالا شبیه کی میشدم؛ شما نسبت به خودتون چی فکر میکنین؟شبیه کی میشدین؟

میخواستم بگم سعی کنیم نقش آدمهای خوب رو بازی کنم و اداشون رو دربیاریم که تشبه به هرگروهی ما رو جزو اون گروه میکنه ( داستان اون مردی که لباس حضرت موسی و ادای ایشان رو درمی آورد با حضرت موسی... ) البته یادمون نره چی هستیم که غره شدن به خویش مثل اونه که نقش یه دیوانه رو بازی کنی و در همون حال و هوای دیوانگی بمونی... خوب بودن و سعی در خوب بودن یه بازی ه به دور از تظاهر و ریا و کبر و غرور و .... مابقی حرفها...

  • م.پ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی