و اینکه
سه شنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ق.ظ
یاد ماجرایی افتادم که سر تفسیر غزلی از حافظ، در کلاس فارسی عمومی ترم اول پیش آمد؛ دیالوگی که بین من و دکترطباطیایی درگرفت. اینکه غزل چه بود نمیگویم و اینکه من چه گفتم و استاد چه گفت که برایم از روز روشنتر است هم نمیگویم؛ نمیگم از این بابت که سوء برداشت و شائبه ای پیش نیاد در ادامه؛ غرضم در اصل تصاویری هستند که همواره میمانند و گاه به گاه مانند حلقه عکس جلوی چشمان ذهن ظاهر میشوند؛ هم چنین اتفاقات و مکالماتی که باقی میمانند مابقی الدهر و مابقی الانسان بالحقیقه و الاصاله... و اینکه... اظهر من الشمس فی رابعه النهار...
- ۹۶/۰۳/۲۳