اژدها
خوب که تاریک شد، وقتی همه به خواب رفتند، از سایه بیرون می آید! جثه ای بزرگ، هیبتی وحشتناک، عن قریب است مرا چرب و چیلی کند! انگار نه انگار، کسی وجود ندارد، گویی قدرتش مافوق همه چیز است... گاهی فکر میکنم اگر خدا هم به داد من برسد هم... کفر، تاریکی، عن قریب است ترس و یاس مرا لقمه چرب و چیلی کند و آممم بخورد.... من کجای ماجرا هستم؟ کجای سقوط؟ بگذار از بلندی خودم را رها کنم مگر این اژدها به پرواز درآید، از سرم بپرد، شاید از دور زیبا شود، آنوقت میتوانم تخیل کنم آنچیزی که در دور دور درحال اسمانی شدن است یک فرشته نجات است که به زودی به من میرسد، نه اژدهایی که خودم فراری اش دادم... ای اژدها اگر تو هم بروی من چه کنم؟...
... اگر در وجود خدا تردید مسخره ای هم باشد، خیلی دور است که در وجود شیطان تردیدی بتوان داشت؛ او هویداست، از در و دیوار این عالم شیطان میریزد....
اژدهای عزیز من! تند نرو! شیطان کجایش هویداست؟ یعنی تو میگویی وابستگی تو به من هم شیطانی است؟
... شیطان در فاصله ها حضور دارد؛ در سایه ها ظاهر میشود؛ شیطان درست زمانی که تو میخواهی به خواب بروی بیدار میشود، البته او همیشه بیدار است ولی سیمای تو در خواب برایش دلچسبتر است؛ شیطان عاشق خواب آلوده است...
... داری مرا میترسانی؛ یعنی او پیش ماست، درست پیش من و تو؟
... حال نه، اکنون تو بیدارتر از همیشه ای، فاصله ای بین ما نیست، ما درست درهمیم یکی، شیطان همان زمانی تو را تنها می یابد که تو خود را بیدار میپنداری؛...
یعنی حال تنها نیستم؟
مزخرف فعلا بسه بابا چی میگی.... چراغ روشن میشود.... چراغ خاموش میشود....
این برقتون اتصالی داره؟ فاز و نولش عوضی ه؟
هر چی عوض داره گله نداره...
با من صنما دل یکدله کن گر سر ننهم آنگه گله کن
ما را سری است با تو که ....
عشقت نه سرسری است که از سر به در شود...
بریم سرسره بازی؟
تاب تاب عباسی خدا منو نندازی
.... ما با همیم؛ متحد؛ یکپارچه؛ اژدها منم؛ اژدهای بیداری؛ اژدهای تاریکی....
- ۹۶/۰۷/۰۸