عدم بیداری
وقتی خواب همونه، بیداری هم همون، خب که چی؟ کاش یه برنامهای بود لااقل تو خواب، یه مطلبی یه حرفی یه دیداری یه ندایی نجوایی تکلمی انذاری ارشادی بشارتی چیزی.... وقتی که نخوابی خب بیداری حالت دیگهای که نمیتونی باشی، اینقدر کش پیدا میکنه تا بالاخره به یک حیلهای کش و قوسی خوابت ببره... اینم یه کار بیارادهای دیگه... تو نمیتونی نخوابی، نهایت ماجرا باید بخوابی و این چیزی است که هرروز تکرار میشه و میچرخه و هی میگرده و تو ثابت وایسادی و کلهات میچرخه همه چیز داره میچرخه.... پس خواب در اصل عدم بیداریه، اونم چه بیداریای که به دنبال یه بیداری خوب، روز میگذره تا مگر پیداش کنی و وقتی پیدا شد خوابت ببره، درحالیکه دستت تو پوست گردو میمونه و اونم چه گردویی... گردوی روی گنبد، سفره جنب معبد.... میان خواب ما با خواب انسان (میان آب ما با آب حیوان) درخت خربزه الله اکبر...
- ۹۶/۱۰/۱۹