عشق علیه عشق
گاهی سرافکندگی حاصل عشق است؛ آنهم نه از جانب دیگران و اغیار و نه برای عاشق، که معشوق از عشق عاشق احساس سرافکندگی میکند.. از اینکه از عاشق بدش میآید، از اینکه نمیخواهد بفهمد که چرا او عاشقش شده؛ نمیخواهد همچو اویی عاشقش باشد و احساس خجالت میکند اگر بفهمند دیگران که همچو اویی عاشقش شده.. شاید هم عاشق را در خور خودش نمیبیند.. امّا مگر دیگران چه خدمتی به او کردهاند که شایستهتر باشند از این عاشق مفلوک؟! آری، شاید همینکه عاشقش نیستند... میتوان حق داد به او،.. اینجاست که عشق مسخرهترین و موذیترین احساس دنیا میشود.. امّا گمان میکنید که ناراحتی از آن چه کسی است؟ از آن عاشق بیچارهی بدبخت که حتی معشوقش عشقش را نمیفهمد و پس میزند چه برسد که او را بخواهد.... تنهاتر از عشق چه چیزی است؟... او را نادیده میگیرند و عشقش را به هیچ و درد عاشق نادیده گرفته شدنش نیست بلکه هیچ گرفتن و هیچ شدن عشقش است... مرا ندیده بگیرید و بگذرید از من؛ که جز ملال نصیبی نمیبرید از من...
- ۹۷/۰۵/۰۴