مصطفاشیسم

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

مصطفاشیسم

فرار معنا ندارد،
ما محکوم به زیستنیم...

بایگانی

یه کوچولو

سه شنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۰۰ ب.ظ

کسی که میفهمه درد میکشه، شاید هم بهتر درد میکشه ولی بیشتر...

...

آره؛ میخوام بگم‌ کی گفته ما انسانها هرچقدر به هم نزدیکتر باشیم بهتر همدیگر رو درک میکنیم؟! هان؟ نه واقعا بی‌شوخی دارم‌ میگم اصلن جای شوخی نداره.. بعد اونوقت با غریبه میشه تسامح و تساهل صورت داد ولی با کسی که بغلت وایساده نه...

...

یک سیاستمدار کاریزماتیک، یک هنرپیشه‌ی حرفه‌ای، یک نقاش زبردست، همه‌شون یه زمانی جوجه بودند؛ آره اندازه یه نوزاد کوچک بیجان و قابل ترحم. چی میشه اندازه‌ی یه خرس میشیم و فکر میکنیم خبری شده، واقعا بامزّه است... ولی ببین چطوری میشه‌ها.. حتی اونکسی که دوست داری یا اونکسی که ازش بدت میاد هم یه زمانی کوچولو بودند.. حساب کن، تصویر کن هرکسی کوچولو بوده چطور بوده، خودش سرگرم کننده است.. بعد اونوقت اون هنوز کوچک‌ه، تو هم که اصلن نمیشناسیش، نمیشناختیش، اصلن قبل از تو و زمانه‌ی تو بوده، چه حسی به اون کوچولو میتونی داشته باشی یا داشته‌اند. خب اگه الان جزو کسایی باشه که دوستشون داری، کوچولوشون رو هم دوست داری ولی اگر اون کوچولو یه آدم بیخود ظالمی بعدا شده باشه، نسبت به اون کوچولو چه حسی خواهی داشت؟ کوچولوییت حق و حقوقی نداره؟ :) آره؛ الان هم همه‌مون کوچولوییم، هستیم ... اینا چیه دارم میگم آخه...

...

غر میزد که بهم میگه نیم‌ساعت منو کاشتی، الکی میگه.. بهش میگم نیم‌ساعت که خوبه، اگر خودت جای اون بودی در چنین موقعیتی میگفتی کم‌کم که یه ساعته منو کاشتی... انصاف میوه ممنوعه نیست عزیز من...

...

وقتی تو گود می‌ایستی خب منتظر سنگ و لگد هم باید بمونی، بتمن‌خان...

  • م.پ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی