چشم روشنی
شنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۰۰ ق.ظ
من آدم جهاندیدهای نبودم و نیستم. من، خیلی چیزها را ندیدهام و تجربه نکردهام. من، حتی آنچه که به شعر میآورم هم بیشترش زاییدهی خیالات و احساس من است. من، جهانم کوچک بود؛ من انسانهای دنیایم گرچه بسیارند اما کمند... رفیق! عزیز! مادرم! پدرم! برادرم! من جز شما کسی را ندارم؛ نگذارید این دل نازک من با اندکی لرزش بشکند. به دست و پای شما نمیروم، به خودم برمیگردم. چه کنم؛ کاش جور دیگری میبودم و میتوانستم نوع دیگری بشوم؛ شاید بشود آخر سر، اما تا آنروز کمی بیشتر با من راه بیایید و سر کنید. امیدوارم که من نیز بتوانم یاریتان دهم و دلخوش نگهتان بدارم. از خدا جز این نمیخواهم. همین.... خدایا کمکم کن که جز تو یاوری ندارم؛ اصلاحم کن که جز تو چشمروشنی ندارم...
- ۹۷/۰۵/۲۰