سایهای آرام، آهسته...
پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۰۰ ب.ظ
کسی در درونم نامم را مدام میگوید؛ آنهنگام که در خود فرو میروم صدایش را میشنوم؛ آنهنگام که هوای پرزدن میگیرد، پرندهی خیال، از من دور و دورتر میشود، از خود دورتر میشوم، هوای پرزدن دارم، کسی نامم را مضطربانه تکرار میکند، آرام و آهسته... سایههای تیر چراغ برق در مسیر به دنبال ما میدود، خرابههایی در نزدیک و آبادی که در ته افق خودنمایی میکند؛ چراغهای شهر به ما چشمک میزنند، تیرچراغ برقی بر ما عمود است و همان زمان بر خرابهها... آبادی دور است؛ آبادی سایهاش بر سر ما نیست....
- ۹۷/۰۵/۲۵