مصطفاشیسم

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

مصطفاشیسم

فرار معنا ندارد،
ما محکوم به زیستنیم...

بایگانی

تا اینجا

دوشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۰۰ ق.ظ


انگار از گذشته جز خرواری اندوه به دوشم نمانده است. نمیدانم ادامه‌ی راه چه میشود اما دیگر کمر راست کردن سخت مینماید. بیعدالتی هست یا نه نمیدانم اما راه فراری نیست؛ جلوی چشمانم هست، درست جلوی چشمانم می‌آید آینه‌ای که به عقب بنگرم، بار را از دوشم به زمین می‌افکنم، به عقب برمیگردم تمام رخ، چقدر راه آمده‌ام چقدر راهی که گمان میکردم نیامده‌ام، دلم هری فرومیریزد و آب در ته گلویم میماسد... چشمانم قفل میشود، چشمانم به دلم سنجاق میشود، خورشید در گذشته نیست و آسمان خاکستری است و ابرها حال بر سرم هوای زاریدن دارند... من، هرآن، این منصفانه نیست، هرآنچه نباید دوباره به یادم می‌آید، نه، صدباره و من تکه تکه خودم را زیر تلالو آسمان خاکستری میبینم، رنگ از جهان خیالم رفته است...

آهنگ: 3:10 to yuma

  • م.پ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی