بدون منّت، بدون نیّت
پنجشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۷، ۱۱:۰۰ ب.ظ
چی تو نگاهت بود، چی تو دلت میگذشت، چی تو رگت میریخت و تو خونت جاری بود، چی ماهیچههای پایت رو به حرکت وامیداشت، تو به قصد کدام درخت آمده بودی که اینگونه جاری و پاک از سبزی و نشاطت کم نمیشد، برف کدوم قلّه بر دوشت نشسته بود که هرچه سیاهی را به پشت سر انداختی و ما را به تحیر واداشتی... نه اینکه تو تجسمی از خوبی بودی نه، خوبی خط کمرنگی از قامت قیامتگونهی تو داشت...... تو خوبی بودی، ارادهات خوبی بود، نگاهت خوبی بود، صلابتت خوبی بود، صحبتت خوبی بود و عطر حضورت خوبی بود....
( نمیدانم برای چه کسی این کلمات را نوشتم، شما گمان کنید برای او، برای خوبی، برای هرکسی که میخواهد خوب باشد و خوبی را به خوبی و زیبایی مینگرد...)
( نمیدانم برای چه کسی این کلمات را نوشتم، شما گمان کنید برای او، برای خوبی، برای هرکسی که میخواهد خوب باشد و خوبی را به خوبی و زیبایی مینگرد...)
- ۹۷/۰۸/۰۳