روزگار حزب
همانطور که آرامش میتواند رنگی از طوفانی هولناک داشته باشد و خبر از فاجعه دهد، در پس سکوت هم میتواند غوغایی مهیب پنهان شده باشد... رفته بودم به مرکز تبادل برای فروش چند کتاب مهندسی و شیمی و ریاضی که بعضا برای برادرم بود و قسمی برای خودم، گفتم سری هم به قفسات بزنم بلکه کتاب به دردبخوری هم پیدا کردم. در بخش ادبیات چشمم به کتابی خورد که جمعآوری مصاحبهها و مطالبی درباره جلالآلاحمد بود. کتابی خوبی بود و همین علاقمندی نسبت به جلال و البته قیمت واقعا کم کتاب :) من را راغب به خریدن آن کرد؛ البته کتابهای دیگری هم بود که گفتم دوباره بعد خواهم رفت تا به قیمت کمتری بشود بخرم :) الحاصل مصاحبه به این و آن و اینجور مطالب. مصاحبهای با جناب انورخامهای بود که بیشتر به فعالیتهای حزبی جلال و انشعابش از توده پرداخته بود. میگفت از حزب بیرون آمدیم فلان حزب را تاسیس کردیم فلان جمعیت را پس از آن ترتیب دادیم فلان نشریه را به کار انداختیم که سه شماره بیشتر نداشت در فلان روزنامه مشغول کار شدیم و و و ... یعنی صدبار شروع میکردند و نه خسته میشدند و نه از تک و تا میافتادند و نه مانعی برایشان بوده... خود جلال اول طرفدار فلان کس بوده بعد به اشتباه فکر آنطرف و استدلالش پی میبرد و از نظرش برمیگردد بعد طرفدار فلان جریان و حزب میشود پس از آن فلان ووو... یعنی دائم در تحول و تبدیل و در تکاپو بودن... یعنی میخواهم به این نکته اشاره کنم که وقتی طرف چند جلد خاطرات مینویسد، چون واقعا در زندگیاش کاری کرده، مجالی بوده برای تجربه و استفاده و فعالیت، واقعا هدفی داشته برنامهای داشته، عرضه و انگیزه و فراغی بوده، از عمرش استفاده کرده بالاخره مشغولیّتی بوده بعضا برکتی بوده... دربارهاش این همه قول و فکر و تایید و رد وجود دارد چون خودش برای خودش فکری داشته، شخصیّتی بوده.... بعد شما حساب کن ما اگر، من و امثال من و جوانان این زمان، ما اگر بخواهیم درباره زندگیمان چیزی بنویسیم و تازه دیگرانی هم بگویند درباره ما، هرچند مطالب ساده و بیفایده، بعید میدانم دفتری چهلبرگ را تغذیه کند، آن هم اگر یک خط در میان نوشته شود :) من خودم چقدر دوست داشتم کار مطبوعاتی را، نه کار زرد و نشریات زرد خبر و تحلیلهای آبکی و مطالب و اطلاعات دوغی از فلان و بهمان سلبریتی... حداقل یک نشریه بود برای نوشتن و به جریان افتادن و فکر کردن... القصّه....... (البته که پر واضح است منظور از این شاخه به آن شاخه پریدن نیست و نه رنگ عوض کردن... مهم زندگی کردن و فکر کردن و در جستجوی حقیقت بودن و موثر بودن است...)
- ۹۷/۰۸/۰۳