هنر زندگیکردن
چهارشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۷، ۱۲:۰۰ ق.ظ
همیشه حسرت این را میخوردهام که چرا یک عارف نیستم، چرا یک حکیم بزرگ نیستم، چرا یک فیلسوف سترگ نیستم، چرا یک موسیقیدان شیدا نیستم، چرا یک هنرمند قابل اعتنا نیستم، چرا حرفهای را آنچنان بلد نیستم که بگویم تخصصی دارم و یا چرا خطیب مسحورکنندهای نیستم... یا حتی اگر گاهی چیزی میگویم، چرا شاعر خوبی نیستم... یک انسان آیا میتواند هیچ باشد؟! پس من هیچ نیستم، من حتی هیچ هم نیستم، حتی اگر هیچ سایه بپذیرد من سایه هیچ هم نیستم... پس چه باید کرد؟! لااقل باید بگونهای زیست که عذاب نکشید و سرافکنده و خجل نبود؛ پس شاید وقت آن رسیده است که عارفانه، حکیمانه و شاعرانه زندگی کنم آنچنان که دیگران با انگشت اشاره مرا نشان دهند و بگویند، او زندگی میکند، او هنر زندگی کردن را میداند...
- ۹۷/۰۸/۱۶