مصطفاشیسم

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

مصطفاشیسم

فرار معنا ندارد،
ما محکوم به زیستنیم...

بایگانی

نامه سرگشاده به زمان؛

سه شنبه, ۶ آذر ۱۳۹۷، ۰۹:۰۰ ق.ظ


برای تو که روزی خواهی خواند:

من نبودم درحالیکه میتوانستم باشم، در کنارت.. تو نبودی درحالیکه میتوانستی باشی، دمسازم.. نشد درحالیکه میتوانست باشد، زمانه به کام من.. نمیشود درحالیکه نشده است، قرعه بخت به نام من.. نخواستی نکردی عشق مرا وفا... و من امروز تنهاترین انسانی هستم که میتوانستم باشم و بیهوده‌ترین و درهم‌رفته‌ترین و حیرانترین و خسته‌ترین.. بیعرضگی و کج‌بختی من به پای تو نیست، اما این تلاطم سیری‌ناپذیر نمیدانم چه نام، این عطش لبالب از دلتنگی و خیال، کار را بر من نازک حس دشوار میکند.. باید کاری کنم، باید کاری کرد.. زندگی اگر به همین منوال بگذرد خیری ندارد و نه امید گشایشی خواهد بود... اگر زمانه بچرخد، همه چیز پیچیده‌تر خواهد شد.. من چه کردم و چه خواهم کرد و چه باید باید میکردم و چه نباید میکردم و چه نباید کرد... صبر واژه غریبی است برای این نقطه‌ای که من ایستاده‌ام؛ معمولا صبر زمانی معنا پیدا میکند و در کالبد تیرگی زاییده میشود که نیم نگاهی به پس پرده باشد که به تحول رنگ کرانه باوری باشد که به توان روشنایی بیجان خورشید در رخت صبحگاهی سلامی داده شده باشد... وقتی شبنم عمرش کوتاه است، پروانه گلی نمی‌یابد تا ببوید، وقتی دیوار پیشاپیش پنجره رخ بنماید وقتی غزل به رنگ عسل نباشد وقتی شلوغی و سر و صدا به پا باشد‌، همه چیز شلوغ است همه چیز به شلوغی کشیده شده است،... تصورکردن ناممکن است.. خسته شدم از بس این حرفهای مغلق بی حد و حصر را زدم؛ فراوان است و من گمان تکثر از امر واحد دارم... ببین! نه درست ببین، نه! اصلا ببین، بی‌اعتنا رد نشو، بی‌توجه نباش، بی‌التفات نمان... بیدل نمان، بیدل برو، صائب بیا، حافظ بمان، سعدی بخوان،.... شهریار من! شهر من! عشق من! ماه و سال و روز و ساعت و دقیقه و ثانیه و هر نفس و دم و بازدم من! من بقربان چشم و ابروی زیبایت، من به قربان طالع مبارک قد رعنایت، من بقربان خطوط درهم کشیده شده مقدس اندامت، من به قربان آن والا اعجاز بی‌چون و چرای نامت! اندکی آرامتر، رامتر قدم بردار که بتوانم بیشتر، هم کیشتر با ساحت آینه‌ها تو را ببینم و حس کنم... در محراب چشمانم، از اشک من، رشک من وضو میسازی و بر چهره آفتابی آسمانی نیلگون درخشانت آبرو میگیری، چرا از من رو میگیری؟!.... صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن! دور زمان درنگ ندارد شتاب کن؛ زان پیشتر که عالم فانی شود خراب، ما را ز جام باده گلگون خراب کن... کی میسازی‌ام؟ به پیاپی خنده‌های مست‌کننده‌ات؟! کجایی، کجایم.... آری، حرف بسیار است و حرف بسیار است، بی‌بدیل و بی‌تکرار من!... چه میتوانم بگویم وقتی آنچه را گفتم دیگر نخواهم گفت و نمیتوانم بگویم که زندگی چیست و حقیقت آن کدام است، وقتی نمیدانم ولی میفهمم چه میتوانم بگویم؟! مگر میتوانم دم ببندم و به مهر مهر تقوا از رسوایی کنم؟ شیدایی کنم، شیدایی کنم.. هیبت است، ابهت است، شکوه است شکایت است... به کدامین منزل میرویم که نه حرامی در پس است که به عقربیت خود اقرب من حبل‌الورید است و نه حرمی در پیش که خار مغیلان در گامهایمان درد نیفروزد. به دنبال چه هستی ای مسافر نوش و نیش به جان خریده؟!... زمانه زمانه‌ی عاصی شدن است، تکاپوی بیحاصل عقربه‌ها، بانگ چرخیدن بی‌انتهای چرخ‌ها... میبینی... ننگ‌ از چه باید داشت وقتی نامی نمانده است... همه ما بینام و نشان، با درد و بی‌درمان، با روزگار دست و پنجه نرم میکنیم و چشم به عاقبتی داریم که هیچ زمان نمی‌آید و هر آمدنی آهسته می‌آید، در کمال بیخبری... ملالی نیست جز دوری و دیری... والسلام

  • م.پ

نظرات  (۳)

بقول شاعر 
نیست رنگی که بگوید با من    اندکی صبر سحر نزدیک است
اگر دنیا سراسر خوشی و لذت بود هیچ وقت شجاع یا صبور بودن را یاد نمیگرفتید.(هلن کلر)
پاسخ:
خیلی خوب... بنده شما رو میشناسم یا شما بنده رو میشناسید؟
اگر تشابه اسمی نباشد ، بله در حد یک هم دانشکده ای.
پاسخ:
خب اینکه خوبه و حدسم هم درست بود، حالا چرا با اسم رمز و گمنام، مگه هم‌دانشکده‌ای بودن جرم‌ه؟ :) لااقل در خفا بگید که من بدونم‌ افتخار آشنایی با چه عزیز فرهیخته‌ای رو دارم :)
میتونم بپرسم چه چیز سبب این حدس شده است؟
استفاده از اسم مستعار و نیک نیم امر رایجی هست ، من هم در این صورت راحت تر میتوانم شاید انتقاد یا نظر دهم اگر ایرادی ندارد
پاسخ:
نه ایرادی که نداره، هرجور راحتید... ولی خب اگر بقدر سلامی آشنایی بود خوشحالتر میشدم میدونستم چه عزیزی خواننده این متن‌های جسته و گریخته احساسی من است..
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی