رویای روشن
نمیدونم چی شد یه دفعه به ذهنم خیلی شفّاف جرقّه زد تصویرم از خونهای (خانهای) که مدّ نظرمه... البتّه بیشتر به یک سوییت میاد، یک جای نقلی برای خودم با تمام امکاناتی که باید باشه و حذف زوایدی که نباید باشه و نیازی به بودنشون نیست. قشنگ در حد یک نقشه کش و معمار و مهندس و طراح دکوراسیون داخلی دقیق تمام خصوصیّات و جاگیری وسایل و تعبیه امکانات و رنگ و جنس دیوار و وسایل اومد تو ذهنم.. باید با دقّت بکشمش برای خودم، واقعا جای زیبا و دلگشاییه، باورتون نمیشه که از چنین فضای کوچک و سادهای میشه هم چنین چیزی ساخت، زیبا و نورگیر و دل باز و سفید و رویایی، حسش کن میفهمی، چشمات رو ببند لمسش میکنی، چه زیبایی، بی اغراق میگم، جایی که غم دنیا در اون جا نداره، فقط نور خورشید توش جا داره و نغمات دلپذیر و کلمات دلنشین و رایحه ملایم شیرین... بهشت نیستا همینجا، همینجا قراره تحقّق پیدا کنه و من محقّقش میکنم.. چه زیباست خدا، خودم لذّت بردم انصافا از این تخیّل ساده ولی شفّاف، الکی نیست که میگن وصف العیش نصف العیش... البتّه نه به باره نه به داره و هیچ ما به ازای خارجی نداره فعلا، ولی خب قشنگی تخیّل همینه دیگه، خودت ساختیش، از اوّل تا اون تهش رو، همهاش رو..
- ۹۹/۰۱/۱۳