تصدیق میکنی حرفم رو دیگه نه؟!
تو موبایل از این سمت به اون سمت، از این برنامه به اون برنامه، نه خبری است نه مطلبی و نه جایی برای حواس پرتی... تلویزیون که تهیتر از هر چیزی... در کل هیچ چیزی، هیچ چیز خاصی وجود نداره، یعنی قدیمترا چطور زندگی میکردند؟ یک جای کار ایراد داره، انگار دنیا به سمت اشتباهی داره میره... حتّی اون کس که داره تظاهر هم میکنه، اون سلبریتی و مدل متظاهر هم در اصل و بطنش که نگاه کنی و از خودش بپرسی و اندکی واقع بین باشد و خودش رو نخواد گول بزنه واقفه که واقعا همه این کارهایی که میکنه، زندگیای که داره جز لعاب و پوسته ظاهری هر چندقشنگ و پرزرق و برق در ماهیّتش هیچ چی نداره... هیچ جا هیچ اتّفاق خاصّ جدیدی نیفتاده، باور کن، زندگی همینه، چیز جدیدی قرار نیست از دل این گند و کثافت و شلوغی دربیاد.. هیچ چیزی نیست که اندکی آروم کنه آدم رو، همه چی به وحشتناکترین حالت ممکن داره سریع میگذره و روز شب میشه، شب روز میشه.. حرف من این نیست که دنبال زندگی نباید بود، نباید ساخت، بلکه برعکس، باید رویاپردازی کرد، هدف داشت، جنگید، لذّت برد و صبر داشت و خوش بین بود و قشنگ نگاه کرد و قشنگ بود و طالب خوبیها بود... حرف اینه که... بگذریم، اگر گرفته باشی درست حرفم رو لازم نیست تکرارش کنم یا بیش از این بازش کنم...
- ۹۹/۰۱/۱۹