از نگاه حافظ
چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی، که حال ما نه چنین بودی ار چنان بودی...
به این عبارت "چه بودی" بارها شده دقیق شدهام.. چقدر غم نجیبانه و عجیبی در دل خودش داره، در عین حال تسلیم و رضایت شگفتآور از همین حال که هست با این وجود.. یک تواضع فوقالعاده دربرابر مقام عشق، یک نگاه خاکسارانه و بغض شکسته ولی گونهای سرخ و پیشانی بلند و لبانی صبور و سینهای ستبر و چشمانی درخشان دربرابر معشوق... همین ابیات از بزرگان ادب ماست که عیار عشق را روشن میکند، عشق، نه چیزی که امروز میگویند عشق...
ببین چقدر حضور ماه و مهربان در کنار هم واقعی است... بعد اونوقت ببین میگوید آن ماه، چقدر احترام و شکوه قائل است، این آوردن اشاره دور و ماه را اینگونه غائبانه مخاطب قرار دادن.. بعد _حالا ما که میدانیم منظور از ماه همان محبوب است ولی دقّت کن_ دل ماه چقدر عبارت لطیفی است، یعنی چی، دل ماه چجوری است، ماه مهربان چه شکلی است :)) اینها ظرائف کلام است که اگر احساسش کنی بسی بیشتر از یک قرائت ساده از آن لذّت میبری و اگر معنا را دریابی میفهمی که سیطره روح شاعر و عظمت کلام شاعر هر کدام تا کجاست و چه کسی چه کسی است... بماند مابقی شرح و بسط... :)
- ۹۹/۰۳/۲۹
سلااام
چه خوبه :)
بیشتر برامون از این مدل شرح و بسط ها بدید