مصطفاشیسم

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

مصطفاشیسم

فرار معنا ندارد،
ما محکوم به زیستنیم...

بایگانی

چرا اینگونه

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۹، ۱۲:۰۰ ق.ظ

 

 

 چرا من تا این اندازه مریضم! چرا تا بدین حد دورافتاده‌ام! چرا بدینگونه غمینم! چرا اینگونه‌ام، واقعا چرا اینگونه‌ام؟ چرا می‌دانم، چرا نمی‌دانم؟ چرا اینگونه است؟ چرا اینگونه است چرا اینگونه‌ام چرا فریاد چرا سکوت چرا اینگونه‌ام، میخواهم فریاد بزنم که چرااااا اینگوووونه‌ایییی چرااااا، چراا شب وقتی صبح می‌آید، چرا سکوت وقتی کلماتی برای فهمیدن هست، چرا جنگ وقتی صلح اینگونه خواستنی است، چرا غم وقتی شادی ما را به مرگی جاودانه فرا میخواند... من خسته‌ام ایهاالناس! از این طویله‌ آزادم کنید، فریادم کنید، رودم کنید دودم کنید نقره‌اندودم کنید... چرا زندگی نه، چرا مرز جدایی وقتی آسمانی بدین زیبایی بالای سر ماست.. دیوانه‌ها چرا خفه‌خون گرفته‌اید، چه کسی عرق جبین مرا به گلی سرخ نقد می‌کند، چرا طراوت نگاه مرا کسی نمی‌چیند، چرا آغوش‌ها اینقدر سرفه دارند..‌ ای خدا ای خدا ای خدا خسته‌ام از این سکوت خسته‌ام از این توالی خسته‌ام از این کاری نکردن‌ها خواستن‌ها دویدن‌ها... شلوغی فقط شلوغی پابرجاست، چرا شلوغی وقتی دختری چهارساله با کفش‌های کوچک صورتی‌اش در پیاده‌روی یک عصر خاکستری ولی روشن قدم میزند؟! ایهاالناااااس! گریه میخواهم سر دهم از این خفقان کلمات در گلویم، من خسته‌ام، بوی مرده می‌دهم، فردای من شکل دیروز سگهای ولگرد سیبری است.. من خسته‌ام از این ندانستن از این خواستن از این خود را به خواب زدن.. چرا کسی صدا نمیکند؟ چرا کسی رها نمیشود؟! چرا اینجا اینگونه است، چرا من اینگونه‌ام...!

  • م.پ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی