مصطفاشیسم

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

مصطفاشیسم

فرار معنا ندارد،
ما محکوم به زیستنیم...

بایگانی

 

 

 نمیدونم چرا ولی در این نقطه میخوام سرم رو بکوبونم به، نه کار عاقلانه‌ای نیست من هم اهل چنین کاری نیستم اصولا، یه چیز بذارم تو گوشم بگوشم که بابا سرسام گرفتم از این همه ترانه‌ی مزخرف دوزاری، فیلم بذاریم ببینیم بلکه فرجی بشه که ترکیدم از بس خودمون رو به زندگی یه جا دیگه و خیالات اضافه سرگرم کردیم، کتاب بخونیم بر علم و کمالات‌مون اضاف (همون اضافه شما) بشه بلکه که که بابا چی بشه آخه بدونی که ببینی در این باتلاق گه داری دست و پا میزنی، فکر بکنی که بفهمی چه نفهمی هستند و هستند و هستی و هستیم که بابا تلویزیون لاشخور که بابا خیابونا تاریک و دزدبازار که اصلا میدونی چیه بذار از رفقا یه حالی بپرسم شونصدساله ندیدمشون که... کی یادشه اصلا تو رو؟ من بابا ول کن تو کجای زندگی بقیه هستی که تو این شونصدسال نبودی براشون که کاری نکردی براشون؟ بشینیم سر جامون بتمرگیم که هزینه‌ی خاصی جز جنون نداره، خدا هم راضی‌تره اینطور...!

  • م.پ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی