پس از جمعه
یه وقتایی یجور حوصلهی آدم سر میره که حوصلهی هیچکاری رو نداره، حتّی اون کارایی که انجام میداد که حوصلهاش سر نره یا کارایی که مفیدن و مقابل حوصلهی سر رفته، زیر گاز رو هم کم کنی باز حوصله هه سر رفته و گندش رو میزنه به گاز، جمعه یکی از اون وقتایی است که بسیار مستعد عملیات روانی حوصله سر بری روی آدمه، به خصوص اگر بدونی از فرداش یعنی شنبه دوباره آش و کاسه همونه، روزای دوست نداشتنی دیگری انتظارت رو میکشه، روزایی که تو هیچ تمرکز و ارادهای روشون نداری، روزایی که بیاختیار و میل تو به اشکال گوناگون درمیان تا اعصابت رو به صد و بیست روش سامورایی مورد عنایت قرار بدن، شاید اگر جمعه بود و خودش زیاد مشکلی نبود، مشکل بیشتر در پس از جمعه است.. جمعه هر چقدر هم دلتنگ باشی و بشی، حوصلهات سر بره، به کارات نرسی و شب غمت بگیره ولی باز یه روز بوده که تو گذروندیش، تویی و مشکلاتت، امّا روزای بعد اینطور نیست، تویی و هزارتا مخاطرهای که میتونه دامنگیرت بشه، اونوقت برای فرار دلتنگی باید با فاجعه سر یه خم بگیری، باید از صدتا دام بگذری فقط برای اینکه کمتر تو دام بمونی و گرفتار بیحوصلگی بیشتر بشی..
- ۰۰/۰۲/۰۳