من قاق نیستم!
میخواهم قید اونایی رو بزنم که مدتها ازم بیخبر بودند و براشون مسالهای نبود، اونایی که منو نادیده گرفتند ککشون نگزید، اونا که بی خداحافظی رفتند و هی راه به راه بیخبر بای بای کردند و دلم رو به آشوب کشیدند، همهی اونای که روزی با هم چندتا خاطره داشتیم و داشتیم تموم شد رفت، همهی اونایی که تنهاییم رو دیدن و نصیحت عالمانه خالی از احساس نیم خطّی حوالهام کروند فقط.. امّا اینطوری باید ۹۹/۹۹ درصد آدما رو فاکتور بگیرم.. حرف خوب و بدی نیست به خدا، شما خوب عالی تاج سر، به خدا همهتون از من بهترید، من خودم رو کوچیک همهشون و همهتون میدونم.. ولی دیگه حوصله ندارم حالش رو ندارم که باشم، قصّه اینه.. دلیل نمیشه اگر یکزمان تحمّل میکردم و به دل نمیگرفتم و کنار میومدم الان هم همون باشم، دلیل نمیشه اگر یکزمان تحمّلم میکردین و حالم خراب بود و به محبّتتون میبالیدم صرفا به خاطر همین تحمّلتون، الان هم غرور و احساس اخلاقیام اجازه بده هم چنان اینطوری باشم، نباشم بهتره؛ دلیل نمیشه متلک بشنوم هم چنان و طوری رفتار کنم انگار خبری نشده، نه قاق نیستم و نبودم، دیگه شرمنده... دلیل نمیشه باشم و انگاری که نیستم باشم.. ولی نه چرا خوب باشید دلخور نشید بذارید من برم، رفتن که معنا نداره، چی بگم خدا که از عهدهی حرف بربیام، بذارید برای خودتون باشید، دنبالم نیاید مثل همیشهتون گاه گاهی هم سراغم نیاید، من آدم نیمبندی نیستم و نمیخوام، دیگه وجود اینطور زندگی رو ندارم.. نمیخوام ناراحت شیدا، فقط، فقط رها کنید بره اهمیّتی نداره چندان. اگر روزی برگشتم به آن خلق قدیم و شما نیز پذیرا بودید، خوب وگرنه که هیچ.. یه زمانی شاید گاهی که دلم میگرفت اون گوشهی دلم انتظار داشتم خانوادهام پدر و مادر یا دوستی بیاد نازم رو بکشه ولی اون دوران گذشته، الان خیلی وقته که اگر هم تو خودم میرم میخوام کسی کار به کارم نداشته باشه کلا، کسی انگولکم نکنه فقط همین..
- ۰۰/۰۲/۲۷