داب ما این بود (۵)
دوشنبه, ۱۰ مرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۰۰ ق.ظ
بیزارم از بودن، بیزارم از کسی شدن، گرد و خاک کردن، اثبات کردن خود برای هیچ، لبخند قهرمانانه از سر افتخار زدن، بیزارم از خرد کردن دیگری برای درخشیدن خودم، نفرت از دیگری برای دوست داشتن خودم... بیزارم از بودن برای چیزی شدن!.. و چون فهمیدهام در اصل وجودم برای هیچکس محلّی از اعراب ندارد دیگر خوفی از رسوایی و لغزش و خوشنیامدن دیگران ندارم یا لااقل کمتر دارم!..
- ۰۱/۰۵/۱۰