مصطفاشیسم

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

مصطفاشیسم

فرار معنا ندارد،
ما محکوم به زیستنیم...

بایگانی

۷۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

 

 

 بدیه خجالتی بودن اینه که تو دردت رو نمیگی، بقیّه هم زورشون میاد بپرسن.. برای الان نیستا، یه دفعه یادم اومد...

 

 شکدعم گرگل محاف سن ندرهی...  دردر یا رب و فان آمر

 

 


لا تجد قوما یومنون بالله والیوم الآخر یوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا آباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم اولئک کتب فی قلوبهم الایمان و ایدهم بروح منه و یدخلهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها رضی الله عنهم و رضوا عنه اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون
هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمی‌یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند؛ آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته و با روحی از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده و آنها را در باغهایی از بهشت وارد می‌کند که نهرها از زیر (درختانش) جاری است، جاودانه در آن می‌مانند؛ خدا از آنها خشنود است، و آنان نیز از خدا خشنودند؛ آنها «حزب اللّه» اند؛ بدانید «حزب اللّه» پیروزان و رستگارانند.

سوره مبارکه مجادله آیه ۲۲.

 

 

 خسته‌ام مانند پرنده‌ای که از قفس می‌گریزد ولی آسمانی در برابرش نمی‌بیند...

 

 

 فغان که با همه کس غایبانه باخت فلک

 که کس نبود که دستی از این دغا ببرد

 گذار بر ظلمات است خضر راهی کو

 مباد کآتش محرومی آب ما ببرد (حافظ)

 

 

 ناراحتم، مانند کسی که به یادش می‌آید که یادش نمی‌رود.

 

 

نگرانم مانند چشمه‌ای که خون دلش آخر سر به تالاب می‌رسد...

 

 

 شرمنده‌ام مانند شمعی که آب می‌شود و پروانه‌ای نمی‌یابد..

 

 

‌در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی

خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی

شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان

ور نه پروانه ندارد به سخن پروایی (حافظ)

 

 

 یاد ایّامی که در گلشن فغانی داشتم... (رهی)