گاهی به سرم میزنه کلا همه چی رو پاک کنم موبایل رو بذارم تو کنجه قفلش کنم بیام بشینم تو بساطم؛ ولی خب چیزی که هست با این وضع خانه و خیابان و جامعه و سیاست داخل و خارج و جهانی میبینم اگر خودم خبر ترکیدن و بدبخت شدن و فلاکت و فلان و بهمان رو توی گوشیام ببینم به نظرم استرسش کمتره.. بعد اونوقت دلم رو به چی خوش کنم، حواسم رو چطور پرت کنم، چطور سر خودم رو گول بزنم میان این همه فکر و فُشار؟.. از طرفی از این نکته غافل نشیم که قدیم که این مشقّت سفر بود مردم بیشتر از الان همدیگه رو میدیدند. الان ما اینطور شدیم انگار همینکه میبینم طرف لست سین ریسنتلیه (حال ندارم کیبورد رو انگلیسی کنم در این حد :) خداروشکر میکنیم که طرف زنده است راهمون رو میکشیم میریم دنبال هیچ و پوچ کار خودمون.. به هر حال مگر اینکه یه موشک بخوره به ماهوارههای خارج از جو و تانکر اینترنت کلا همه چی الفاتحه بشه داخل و خارج، اون خوبه.. دیگه عذاب وجدان هم نداره، هر کسی میخواد ملت رو بچاپه بچاپه، کسی مرده خب مرده اجلش رسیده، ظلم و جنایت و تعدّی و جنگ هم که اصولا قاعدهی این دنیای بیریخته، میمونه ماجرای استعفای جناب حیاتی که به پس کلّهی رییس صدا و سیما به من چه اصلا..
آهنگ رو پلی میکند: سوس ماس :)