همیشه در طول زندگی، من و تو، ما، آنها هرکسی، میشه که برمیخوریم به کسانی که از صحبت کردن با ما اختلاط با ما سخن گفتن و هر چیزی از این قبیل و به هر اصطلاح اجتناب میکنند، حالا این میخواد یا مدلول موقعیّت باشه یا کلّی باشه یا بنابر موقعیّت شخصی طرف باشه یا تو به هر حال این وجود داره و هست... تو میری به اون سمت که قهر کنی، قهر نه به اون معنی، یعنی حرف نزنی سکوت اختیار کنی؛ فایدهای هم داره؟ نمیدونم واقعا، مساله اینه که تو کم کم یاد میگیری این رو که لزوما با همه سلم نباشی، با همه گرم نباشی، یاد میگیری کم کم روی گشاده رو یه کم منقبض کنی، ابروی پیوسته رو درهم کنی، زیپ دهنت رو ببندی و راهت رو بکشی و بری.. کم کم با خودت قهر میکنی.. همه حرف من اینه که این میشه، نمیدونم چرا ولی تو این مدّت فیلم کم و بیش از هر رنگ و شکلی دیدم ولی ناخودآگاه بعد دیدن چندقسمت از این مینی سریال after life این معنا که چه بسا بخوای بگی ربط مستقیمی هم داره اصن مگه در ذهنم یه نموره کمرنگ جرقّه زد... سکوت کردن لزوما خوب نیست این حق به جانب بودنه که بده، طلبکار بودنه که اخه، تصور میکنم تمام زیبایی مردان اهل فتوّت، مردان و زنان باایمان در همین معنای سلم و آرامش و گرمیای است که دارند که براشون مهم نیست کی چیکاره است، چقدر خوبه یا چقدر بد تا کرده، اونا کار خودشون رو میکنند و هیچ گردی به آینهی ضمیرشون نمیشینه... نمیدونم چرا، میشه اصلا در چارچوب مانیفست اون رو آورد و تعبیر کرد یا نه ولی من همیشه در ذهنم بود که اگر یکروزی یکزمانی موفّق شدم به تشکیل اون انجمن کذایی ادبی که همیشه جزو ایدهآلهام بوده، این فتوّت نامهی شیخ فریدالدین عطار رو به عنوان مانیفست، دستور کار، سرلوحهی انجمنم قرار بدم، این هم گفتم بمونه به یادگار در اینجا چون همیشه در ذهنم بود یه جایی بگمش، تا بعد چی پیش بیاد...
(این هم باز بگم، قهر معنا نداره، با خودت قهر نکن، زندگیات رو سعی کن ادامه بدی...)
- ۰ نظر
- ۱۲ اسفند ۹۹ ، ۰۰:۰۰