عزیزجان آقامصطفی خیلی پرتی، خیلی از موضوع دوری؛ آقاجون انگار تو باغ نیستی، کجا سیر میکنی؟ کجایی ای دقیقا رفیق، چه فازی داری چی میگی چی میخوای؟... بنال بنال... حرفات رو بریز تو جوب؛ نمی ارزه نمی ارزی؛ خدا به همرات آقاجون... سودای چی کشک چی دوغ چی؟ کدوم وری به چه سمتی با چه حالی با چه حوصله و انگیزه ای؟ یاعلی جوون برو خدا روزیتو حواله دکان عطاری مش ممد دهات نیشابورم نکرده؛ زیرزمینی و روهوا؟ ایول داری ماشالا... چه ساختنی رو ساختی که اینقدر خرابی؟ چی خوردی که اینطوری بالا آوردی؟ کجا مستت کردن که دردآلود رقص میکنی؟ ... اشتباه بهت آدرس دادن؛ شایدم اشتباه گرفتنت شایدم اشتباه گرفتی شایدم خودت رو به اشتباه و اون راه میزنی... گیج میزنی به مولا؛ شد یکی بگه چرا غاز میچرونی؟ خرت به چند من،میدونی که نمیدونی، میدونی که نباید بدونی؟ ... عزیز برگرد؛ برو بپیچ جلو بخور تو دیوار؛ میدونی چرا؟ دیوار دیواره، تو هم ... میبینی؟ چرا که نه؛ راهی کدوم آبادی بقچه رو زدی زیر بغل از کنار دشت گل و بلبل خسته میگذری؟ نفست چرا میگیره؟... بریز بیرون بکش بیرون، چه میدونم والا مگه چیز درست و درمونی هم مونده... نمونده؟ به واللله که مونده، پس چی میگی؟ قاطی شد نفهمیدم، آشفتگی را فهمیدم..... بازم؟ به خدا بازم ولی خیلی بسته...بسته؟ شکسته...شکسته؟ خسته...خسته؟ رسته...رسته؟ نه بخدا، دروغ و راستش با حضرت عزراییل... یا حضرت عزراییل اغثنی و ادرکنی من الموت الی الموت.... گفتم برو بمیر؟ میگم برو بمیر؟ این تن بمیره مصی خطر اینو فهمیدی؟مشتی به خودت بیا تو زنده ای، زندگی کن..بازم؟ آره بخدا بازم...حرفی نیست؛ خدا حفظت کنه، سلامت باشی، خدا درستم کنه...یاحق
- ۰ نظر
- ۲۱ تیر ۹۶ ، ۰۰:۰۰