مرام نامه
حق
*"" عطار سهراب،حضرت سعدی ؛ همه شاعرا ، قبلی و بعدی ؛ که میتابن از دل این خاک ؛ میدرخشن بر سر افلاک...
اسوه فضل و علم و عشق ، ایمان ؛ پرگهر از وجودشان ایران .....
اما اگر من بخواهم روزی چیزی بنویسم بدین عنوان، شاید اولین مرحله از طریق و اولین رتبه از مقام مرام را این سه بدانم: 1) تو اگر از خلق و ماسوی پایینتر نباشی هم جامه و هم شکل و یکسانی 2) بد هیچ کس را نخواهی حتی دشمنت؛ حتی به فکر و نیت؛ و لازمه این معنا آن است که اول با خودت دوست باشی و دلبسته لطف و عنایت و علم و فضل خدا 3) از هیچکس کینه ای به دل نگیری و رنجه نشوی حتی از آشنا و دوست ؛ و لازمه این معنا آنست که طمع را از خودت بریده باشی و کبر و حسد را از خود دور کرده باشی و دیگر آنکه خود را ناقص بدانی و نه کامل و خصیصه و مرام گذشت را شایستگی و برازندگی بدانی و وظیفه نه امکان...
... زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر ... دل بیمار شد از دست رفیقان مددی ، تا طبیبش به سرآریم و دعایی بکنیم...(حافظ ؛ یک حرف شعاری و آن اینکه هرروز روز حافظ است)
... ترجیع بلندبالا و زیبای جناب سعدی : "" ای سرو بلند قامت دوست/ وه وه که شمایلت چه نیکوست... بنشینم و صبر پیش گیرم / دنباله کار خویش گیرم...
... ** اگر بقدر دقیقه ای به من رسیدی و دیدی جان در بدن ندارم، به سر تار مویت قسم ای خوش مرام، خودت به نفس مسیحایی اذنی بده برای دوباره زنده شدن تا به رخصت یک اشاره چشمان شهلای روشنت جانم را به خاک پایت بریزم مگر به عطر بودنت آغشته شوم ...
( برگردانی از مرام نامه شطحی ابن عارف تربتی جسقلانی *)
- ۹۶/۰۲/۰۱