ما هم
میخواستم چیزی ننویسم ولی دوست داشتم و دارم و خواهم داشت که بنویسم؛ ااه یعنی دوست داشتن با خواستن فرق میکنه!؟ بله که فرق میکنه؛.... سوار اتوبوس بودم که جمعی پرشور سوار بر موتور و ماشین و با سردادن شعارهایی نغز و راهگشا، در خیابان جولان نموده خودی نشان دادندی و به گمان خود مردم را ترغیب کردندی که به فلان بلم جان رای بدهندی و در کل نمودندی... الحمدلله که حداقل معنای دموکراسی و آزادی رو برای خودمون و دوستان و همفکرانمون میفهمیم و هم میپسندیم و هم صحه میگذاریم؛ کاش چشم دیدن هم دیگر و اون یکی دیگر رو هم داشتیم...
اما باید گفت که این سیاست ناقص الخلقه ما و این آزادی کاریکاتوری ما چه گندی به نهاد رفاقتها و بنیان خانواده ها افکنده... و اگر میتوانستم حرفهایی میزدم جان و دل گداز و خانمان برانداز... (هم چون انار خون دل از خویش میخوریم ؛ غم پروریم) حوصله شرح قصه نیست...
- ۹۶/۰۲/۲۵