مصطفاشیسم

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

مصطفاشیسم

فرار معنا ندارد،
ما محکوم به زیستنیم...

بایگانی

آخه خیلی شاخی

دوشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ق.ظ

گرفتمش با یه حالت معذبی گفتا غمت سرآید... گفتم ای عجب دروغگویی هستی تو، خریط فنی تو... امشبم میگذره ولی وای به حال فردا..‌ نه، داره کم‌کم یه چیزایی تو وجودم تکون میخوره؛ شاید تازه دارم یه کم یاد میگیرم مرد باشم؛ منظورم اینه که، نه بذار صریح حرف بزنم، نه ولش کن اینکه جدیت و وحشی بودن و بی‌تفاوت بودن و و و از نشونه‌های یه مرد این دوره و زمونه است... باید خوشگل هم البته باشی، خوش بر و رو و قد و بالا و باشگاه رفته و زبان انگلیسی بلد و حتی‌الامکان یه گیتاری کیبوردی پیانویی هم مسلط... اه که چقدر حالم بهم خورد از این حرفایی که شنیدم؛ از خودم و احیانا نگاه بقیه؛ شکاک‌تر شدم بی‌اعتمادتر دارم میشم، وضع خوبی نیست. کراش کراش فلاش..(کاش میشد بی‌پرده و یه کم بی‌ادبانه حرف بزنم)... میگفت مردم گاون؛ سرت رو که پیششون خم کنی شاخت میزنن.. یه جاهایی تواضع کنی نمیگن آفرین چه آدم خوبی‌ه نه بابا تاج سرین، فکر میکنن خودشون ازت بالاترن، کله تو هم کاسه توالت ته حیاطشون... نادیده‌ات میگیرن میگن طرف به‌دردنخوره این کاره نیست این چیه بابا کپلت رو جمع کن عمو؛ هرچی از دهنشون در بیاد میگن پرتت میکنند کنار سطل آشغال دیوار طویله‌شون... میشنید تواضع تنها صفتی‌ه که بهش حسادت نمیشه؛ چرا بشه آخه تو این دوره و زمونه؟! کله‌ت خب، چیز میشه دیگه، سینه‌تم شاخی...

  • م.پ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی