عزیزتر از جان
چهارشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۰۰ ب.ظ
ای فسنجان عزیز من! ای بزرگوار و عزیزتر از جان! آنهنگام که به نزدت آمدم و دیدم تو را که ترشرو بودی و با چهره درهمکشیده که روغن شرم از صورتت میریخت، بسیار اندوهناک و آزردهخاطر شدم..
ای فسنجان! تو خود میدانی که من تا چه اندازه تو را دوست دارم، حتی بیشتر از قرمهسبزی مامانپز؛ دعا میکنم که زندگی هماره به کامت شیرین باشد، وجود نغز پر از مغزت شکوفا شود و چشمانت تا سقف آسمان پابرجاست درخشان از ستارههای آلویی باشد..
به امید آنروز که تو را ببینم که چونان کودکی پرجنب و جوش و روان و همچون جوانی خوش رنگ و رو و بانشاط و مانند پیر کهنسالی جاافتاده و سرشار از گفتنیها و خوردنیهای روحی هستی...
خیلی دوستت دارم؛ من به قربان تو ای فسنجان...
- ۹۶/۱۱/۱۱