مصطفاشیسم

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

مصطفاشیسم

فرار معنا ندارد،
ما محکوم به زیستنیم...

بایگانی

پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت

دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۶، ۰۴:۳۷ ق.ظ

این زندگی وحشتناکتر و عجیبتر از اون چیزی بود که من فکر میکردم...  الآن که اینها رو مینویسم یک ذره پاهام درد نمیکنه با اینکه تا تجریش یه ضرب پیاده رفتم و تازه بعدش هم دوباره پیاده رفتم؛ اما وقتی تو ماشین نشستم که شریعتی رو با تموم شلوغی‌اش سیر و سیاحت کنم و از مترو فرار کنم و یه کمی چراغ ببینم مردم رو ببینم خودم رو ببینم چیزی گوش بدم، بقدری تنگم گرفت که همه چیز برام سخت شد. موندن و سریع رسیدن، زمان از دست رفته و فرصت ماشینی که توش نشستم... وقتی پیاده‌روی میکردم یک‌ذره احساس خستگی و اذیت نکردم، ناراحت نبودم چون این حالت رو دوست داشتم، چون میخواستم.. تازه اگه خیلی تا خونه راه نبود میخواستم تا خونه رو قدم به قدم گز کنم و برم و نسبت به خودم میدونم که یقینا خسته نمیشدم.. لاجرم از ماشین پیاده شدم چون دیدم فرهنگسرای ارسباران شاید گزینه خوبی برای شاشیدن باشه... وضویی هم گرفتم بلکه نمازم رو هم بخونم ولی خب قراری بود با رفیق دیرین که دیر هم شده بود و قرار بعدی معلوم نبود به چه تاریخی موکول بشه... جدا از اینکه همکلاسی دبستان و رفیق حال این رفیقم هم بود و سلام و علیکی کردیم و اینکه گفت تو همیشه ایام همین استایل آرام بودن و مودب بودن و ... رو داری و حرفها و ماجراهای دیگه امروز که اگه بخوام دقیق همه‌اش رو بگم طومار طویلی میشه...

خسته نشدم چون فکر میکردم دارم خودم رو جلو میبرم؛ در اون شلوغی من یه نفرم برای خودم و چه حسی بهتر از اینکه آدم حس کنه که او هم یکی‌ست مانند بقیه؟!

به زور بار آشغال پلاستیک و ضایعات رو به دوش میکشید.. گفتم آخه چه بار سنگینی‌ه که به دوشش میکشه؟ چرا، چطوری آخه؟ دوستی گفت چون زندگی سخته.. خیلی حالم بد شد، هوا سرد بود ولی من یه جور دیگه لرزیدم، ترسیدم... زندگی؟!! وقتی داشتیم از خط عابر رد میشدیم یه نگاه به اونطرف یعنی خیابون پایینی کردم، او هم به ما نگاهی کرد، نگاهی مات و غیرشفاف.. او سریعتر از ما راه میرفت...

حرف بسیار است...

آهنگ رندوم اول متن: آرزوها، محمد نوری

آهنگ رندوم آحر متن: شب عاشقان بیدل، حسام‌الدین سراج ؛ خیلی وقت بود نشنیده بودم؛ شاید از تابستان سال قبل... چه چیزایی یاد آدم میندازه نیم وجب آهنگ...


شعر برای محمدکاظم کاظمی است.. من هم چیزی گفته بودم خیلی قبل در این فضا و با استفاده از این مصراع که...

  • م.پ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی