مصطفاشیسم

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

مصطفاشیسم

فرار معنا ندارد،
ما محکوم به زیستنیم...

بایگانی

در رو باز کن رییس

شنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۷، ۰۹:۰۰ ب.ظ

خدایا بذار یه بار دیگه بلند شم، قول میدم دیگه هیچ چی ازت نخوام، فقط یه بار دیگه، همه چیزایی که میخواستم هم پس میگیرم، نمیبینی حال و روز ما رو، حیف‌ه به خودت قسم حیف‌ه.. دیگه از این زندگی، از عالم و آدم قطع امید میکنم، دیگه هیچ چی نمیخوام، حتی غر الکی هم نمیزنم، صم بکم میشم هیچ چی نمیگم هیچ چی نمیبینم حسرت هیچ چی رو نمیخورم، هر کسی یه تیکه ازم جدا کرد کرد، مفت چنگش، هرکسی حق ما رو خورد نوش جونش، هرکسی به ما توهین کرد و ما رو مفتضح کرد ایولا بهش، هرکسی دل ما رو عین پادری لگد کرد حق باهاش‌‌ه حق داره.. اصلن این حرفا چیه، عقل چیه، دل چیه، نیاز چیه.. فقط وظیفه، تو وظیفه ما رو مشخص کن، ما رو بلند کن فقط برات میدویم، عین اسب برات کار میکنم عین سگ برات میدوم، اصلن از یاد میبرم منم آدمم دل دارم، لعنت به دل و روده، لعنت به دل و قلوه دیگه هیچ نمیگم، گه خوردم شعر گفتم غلط کردم گذاشتم کار به اینجا بکشه، من مات و مبهوتم، نه همه که خودمم خودم رو دست کم گرفتم دیگه خسته‌ام میخوام خودم رو بزنم، خودم جر بدم، میخوام بشینم فقط زار زار گریه کنم، نه فقط برای درد خودم که برای درد عالم و آدم، این چه زندگی‌ای‌ه دارم میسوزم جیگرم میسوزه میخوام گریه کنم میخوام زار بزنم لعنتی اشکم درنمیاد... میخوام بمیرم، جاده‌ای که کج اومدم دیگه درست نمیشه، من نمیخوام تو جای بقیه بزنم، تو صف بزنم، من ته صفم، من ته دنیام من دیگه نمیرسم خسته‌ام این آب و هوای ما رو قطع کن تا کار از این خرابتر نشده.. د آخه باانصاف تو میدونی من زجر چه چیزایی رو میکشم؟ همه چی رو دوشم سنگینی میکنه نباید اینطور میشد من روغن خالی کردم من ترمز بریدم من موتور سوزوندم... نمیتونم اصلن میدونی نمیخوام هم بتونم، زر اضافی هم موقوف... چیه به حال و روز ما داری میخندی؟ تو کجایی آخه؟ میبینی این بندگانت رو؟ یه مشت جونور بی سر و پا، همه حالم رو بهم میزنن.. آره، آره تو فکر کن من دستم به گوشت نمیرسید گفتم  پوف پوف بو میده، تو فکر کن جزع و فزع ما بخاطر همینه... هیچی نیست تو بساط ما، حتی دیگه دیگه بیخیالی حتی آزادی و آزادگی، بابا یه تنفس بیهم و غم... حقیقت رویا هیچکدوم دیگه معنا نداره، نیست نیست بگرد ولی برا ما نیست.. دنیا که دیگه نگو اصلن برای ما نیست برای ما ساخته نشده اندازه قامت ما نیست‌‌‌.. من ناامیدم من هیچی نیستم و این رو باید صدبار به خودم بگم تا کلا مثل یه مرده بشم، شاید وضع بهتر بشه، یه مرده متحرک بیحس و درک...‌ اما من نخواستم به کسی بدی کنم، هیچوقت خودم رو بالاتر از کس دیگه‌ای ندونستم، برای شادی دیگران خوشحال شدم و برای غصه‌اش دلم جوری گرفت که انگار درد بزرگ خودمه.. چه فایده این حرفا، تو که بیوگرافی ما رو میدونی، میدونی کی‌ایم چی‌ایم چه گهی خوردیم اصلن.. تو که میدونی ما طرف کی بودیم تو که میدونی تو حسرت چی بودیم تو که میدونی ما دنبال چی بودیم... بس‌ه، در رو باز کن بذار برم، هرچند وقتی اینجا چیزی به استقبالمون نبود، اونطرف....

  • م.پ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی