عصیان طرفدار عصیان
کو نفس رحمتی خدا؟!... هر چه هست از من است، خرده از خویش باید گرفت، ناراحت از دست خویش باید بود، اشتباه از من است، هر چه هست آقایان و خانمها از خود ماست بر خود ما.. میخواستم یک چیز به هم سن و سالان خودم بگویم، نه غرزدن، نه نق زدن، نه لعن و نفرین حواله این و آن و دنیا کردن چیزی را بهتر نمیکند؛ شاید در ظاهر از فشار روانی و عصبی و ناراحتیای که بر دوشمان احساس میکنیم کم کند ولی بهتر نمیکند، تنها حالمان را شرجیتر میکند، بغض عصبانیت و ناآرامی و تشویش به دلهایمان میکارد و تا برخاستن شاخههای بدگمانی و حسادت و کبر و بغض ما را هم چنان میفریبد و عمر در فریب میگذرد و عمر در عصیان میگذرد، گمان میکنیم بر عصیان میشوریم حال آنکه عصیان ما را برمیانگیزاند... القصه حرف زیاد است، اگر گرهی است اگرمشکلی است بخندید و بگذرید یا بمانید و بسازید، قسمتی از شرایط خارج از اختیار ماست ولی اینکه ما چه واکنشی بدهیم و حالمان را چگونه بیابیم تنها و تنها به خودمان بستگی دارد.. گمان کنید کوچهای بسته است! آیا میتوان برگشت و راهی دیگر را یافت یا باید به فکر از دیوار پریدن و هزار احتمال خطرناک را داد یا وسط کوچه جامه درید و داد و هوار به راه انداخت و نفس نفس زد و یا..؟!.... القصه ما هستیم و خودمان....
- ۹۷/۱۰/۲۵