باران دلتنگی
قسم به این باران و طوفان! من هم آدمم و دلمگرفته است... وقتی دل کسی خون شود، زندگی چه کار میتواند بکند یا چه چیز میتواند بدهد که این دلخونی استحاله به جام سرمستی شود؟! شاید هیچ.. دلم گرفته است و بهار نیز برای من سودی ندارد... هیچ فایدهای ندارد! من همه راهها را سنجیدهام..مرا با هیچکس کاری نیست و مرا به هیچکس راهی نیست و کسی را با من همراهی نیست.. من عزادار صداقت خودم هستم، عزادار آرزوهایم و میبینم چه بسا من مستحق این ناله و مویه بودهام که آه و وای نصیبم شده است.. من هیچ نمیخواهم، از هیچکس توقعی ندارم، احترام و مهربانی هنوز سرلوحههای سینه منند، همه کسان خوبند برای خودشان، من دلم گرفته است، من ناراحت زندگی هستم که بی هیچ موهبتی میآید و میرود، من دلم گرفته است، من دلم گرفته است، من دلم از این زندگی بیخود شکسته است، من مهربانم اما شادمان نیستم، من....
- ۹۸/۰۱/۱۵