دور باد از دور ما سرما...
کسانی هستند که چشم دیدنت را ندارند و آدم حسابت نمیکنند و چه بسا در دلشان به تو بد و بیراه بگویند و بخندند... اما خدا که شاهد است، هرچقدر هم تو ساده باشی و سادگی کنی و حرمت دوستی و آشنایی را نگهداری.. مصطفی! این جگرم را میسوزاند و سخت میترساندم. اعتماد دردانهای است که دیگر نمیتوان یافتش کرد... و من همچنان تو دوستی را ترجیح میدهی، تو دوستشان داری و دوستشان میپنداری و آنان در دلشان نفرت از تو و دشمنی با تو را میپرورند. بعضیهایشان چشم دیدنت را ندارند. کاش تنها بودم و واقعا تنها بودم نه آنکه تنها باشم و کسانی باشند که نه تنها از تنهاییات برنمیدارند که بر خلوت و انزوایت میافزایند.. ایکاش با بعضیها هیچوقت انسان برخورد نکند نه اینکه لزوما آدمهای بدی باشند، قرار نیست قدر دوستی نگهدارند و میل به خوبی ندارند چون هیچوقت تو را دوست خودشان نمیدانند... و چقدر سخت است اینگونه تنهایی، به گوشهای میخزی تا با هیچکسی برخورد نکنی، بیاعتنایی جدا احترام هم گاهی بوی فساد تظاهر و دورویی میدهد.. خدا شاهد است که میخواهم بروم و در کنجی گم و گور شوم، نه کسی نمک بر زخمهایم بپاشد و نه اینکه من خدای ناکرده در حق کسی جفایی کنم و قدر دوستی نشناسم.. خدایا کمکم کن که تو بر حال من آگاهی؛ کمکم کن که جز تو کسی را ندارم و تنها بر تو اعتماد و اتکاء دارم.. شر بدخواهان را به خودشان برگردان و آنان را متوجه و متذکر زشتی اخلاق و رفتارشان بکن و سایه شر ما را از اطرافیان و عزیزان و مردم بردار و مرا به سبب کوتاهی و خطا سرافکندهی بندگانت نکن... خدایا کمکم کن که گر چه بهار است، آسمان زندگیام مدتهاست رنگ و بوی زمستان دارد.. بهار از آن من نیست، من از گلستان فراغت و خوشی دورم...
- ۹۸/۰۱/۱۵