سوختن
يكشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۸، ۱۱:۰۰ ب.ظ
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی، دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی... در این بیت چهارکلمه اصلی وجود دارد: درد/ مرهم، تنهایی/ همدم؛ امّا چو خوب بنگری تنها یک کلمه است که وجود دارد: درد و بدی درد میدانی چیست؟! آنکه نمیتوان گفتش. از دستی که دراز شده و جوابی نشنیده و سرمای پاسخ را دیده، از چشمانی که گشوده شده ولی چیزی برای شنیدن ندیده چه میدانی؟!... هی... مساله درد نیست، مساله کرختیای است که در پی درد، آفت جان شده... از حرف بگذریم که هر چه میکشیم از حرف بیهوده و به زمین افتاده است. باید سوخت و سوخت، جز این چیزی نمیدانم... آتش بگیر تا که بدانی چه میکشم، احساس سوختن به تماشا نمیشود...
- ۹۸/۱۰/۱۵