بیشوقِ رهاشدن
معدود دوستانی که اینجا رو میخونید. نمیدونم هنوز دوست خودتون میدونید من رو یا نه و یا اصلا هیچوقت یک چکه من رو از ته دل دوست داشتهاید یا نه. (احساس میکنم هیچوقت نه دوستی داشتهام و نه دوست واقعی و خوبی برای کسی بودهام)... یه خبر میخوام بدم ولی مژده لازم نداره... یعنی شاید چون الان هست، حوادث این چندوقت جدا، کلا حال خودم طوری بود که خیلی ذوقزده نخوام که بشم. البته یکچیزی هست و اون اینه که یاد هم گرفتم تا اونجا که میشه کلا از هیچ اتفاق خاصی خیلی خوشحال نشم. در حالت برعکسش البته چندان موفقیتی کسب نکردهام که در ناراحتیها خیلی عمیق نشم شاید چون حالت غریق رو دارم... کصشر بسه چون میخوام بگم اولین کتاب کصشرم امروز به دستم رسید. در این مدت سعی کردم خودم کارم رو انجام بدم و ترجیح دادم تا کار به نقطه پایان نرسیده با غیر از خودم مطرحش نکنم. به هر حال این رو اینجا مینویسم که ثبت بشه: اولین کتاب... ۲۳ دی ۹۸...
- ۹۸/۱۰/۲۳
تبریک میگم،با آرزوی موفقیت های روزافزون.