احیا
به یک قوّت قلب نیاز داری، شوک مصنوعی قلب، شوک الکتریکی قلب، ماساژ قلبی هرچی برای احیای این بدن مرده... نکند از ابتدا همیشه اینگونه بودهای، همینقدر بیانگیزه و بیاراده و مات... شاید مانند آن شناگری که خودش را به جریان آب رود میسپارد درحالیکه گمان نمیکرده است که شدّت جریان آب قویتر از دست و پا زدن ناشیانهی اوست و حال آب او را میبرد و هر چقدر دست و پا بزند، سعی کند بااصول و بیاصول شنا کند تا خودش به شاخه نزدیک کند و از ورطهی غرقاب بیرون کشاند بلافایده است.. آب او را میبرد و هر آن به بلندای سقوط میبرد تا آبشار شود به سمت مقصدی نامعلومتر.. به یک قوّت قلب نیاز داری، به یک چیزی که احیایت کند و تو را به تحرّک وادارد. هیچ چیز در بیرون نیست، هیچ چیز خالصی انگار بین این مردم نمانده است و درونت که ویرانهای است که ویرانهها دربرابرش آبادی است..
- ۹۹/۰۵/۰۱