من آن خودم
دیدید مینویسند میزنند: "من آن خواهم که هیچ نخواهم" خب یعنی واقعا معناش رو میدونند؟ نه نمیدونند. من الان اونی هستم که هیچ نمیخواهم، یعنی رسیدم به بطن معنای عبارت مذکور؟! نه. پس عزیزان چیزی را که نفهمیدهاید الکی و هردمبیلی از خودتون صادر نکنید و ژست آبدوغ خیاری نگیرید؛ از این جمله: "خنک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش، بنماند هیچش الّا هوس قمار دیگر" یا "من بندهی آندمم که ساقی گوید، یک جام دگر بریز و من نتوانم" که به گمانم طرف تصویری از یک بدمست را (خودش در حال بدمستی و خوشمستی) تو کاباره یا بار یا هر کوفت دیگهای در ذهنش مجسّم میکنه که میگه، البتّه اشکالی نداره ولی افتخاری هم نداره.. یا اونکه میگه: "من آنِ خودم چنانکه هستم هستم" که البتّه معنای بدی نداره لااقل در ظاهرش و استقلال شخصیّتی کلا چیز خوبیه، ولی من بیشتر جملهی پراستفادهی دیگر در زبان ما ایرانیها که ضربالمثل شده به نوعی، تو ذهنم میاد که به تو چه، چاردیواری اختیاری... یا "ما را به سختجانی خود این گمان نبود" (البتّه یک مصراع پیشین دارد که: شبهای هجر را گذراندیم و زندهایم، که خب این مصراع دوم نقل میشود بیشتر) خب یعنی میخوای بگی خیلی خفنی سگ جونی؟! والا تو این دوره و زمونه و کلا همه دورههای تاریخی انسان تو فلاکت دست و پا زده، زنده بودن هرروزهی ما از عجایبه، تو یکی میخوای بگی که تازه فهمیدی قصّه چیه؛ همه اینها مانند این است که در روز سیزدهبدر مد شده بود که همه بزنند: من همان سیزدهم کز همه عالم به درم، خب سلّمنا عاورین... فلذا این جملات بیشتر شائبهبرانگیز است تا اینکه نبوغ و درک بالای فرد رو نشون بده، هیچوقت از روی مد چیزی رو لااقل نگید تا به سطحینگری یا خمودگی فرهنگی یا رشد ظاهرگرایی دامن نزنید که شما را همدسته و یکدست با مردمی که اهل دوخط فهمیدن نیستند نکنند :)
- ۹۹/۰۵/۰۱