به بزرگواریتان
بارها در زندگیام بیش از آنچه بشنوم، صاف و ساده گفتهام؛ اگر دوستی بوده بیپرده ابراز کردهام ولی خیلی وقتها با حسّ مبهم روبرو شدهام؛ واقعا معلوم نیست که آن فرد، دیگری، دیگران چه دربارهی تو فکر میکنند.. اگر مرا از نزدیک بشناسید میدانید که در کنار هزاران صفت مذموم به گمانم یک صفت تا حدودی پسندیده هم دارم که آن این است که ابدا اهل بدگویی و غیبت از کسی نیستم و این برایم بسیار ناخوشایند و بد است و اگر احیانا چیزی از زبانم دربارهی کسی پریده باشد هم بسیار کمرنگتر از آن حالتی است که دیگران دربارهی دیگری میگویند.. هیچوقت نخواستهام نگاهم، زبانم و وجودم سبب اذیّت و مزاحمت برای کسی باشد و چه بسا دلیل خیلی از احتیاطها، به ظاهر سرد نمودنها و شکستهایم همین باشد؛ به هرصورت هر چیز خوبی میتواند وجههی بد هم داشته باشد.. اهل نفرت نیستم، اصولا دوست ندارم تصویر مخدوششدهای از کسی را به خاطر بسپارم و اصولا خودم و ذهنم خود به خود ترمیم میکند همه چیز را... میدانم طبیعی است کسی از من خوشش نیاید یا من برایش نچسب بیایم و یا هزار چیز دیگر که الان چندان حوصلهی بازکردنش را ندارم... هرچند دیگر اعتماد کردن به دیگران و محبّت بیمقدّمه برایم دشوار است امّا همچنان انسانها را به همین صورت خاکستریشان دوست دارم... من بیش از آنکه با آغوش روبرو شوم با لحن نیشدار نگاهها مصادف شدهام، نمیدانم چرا و بیاغراق و مبالغه میگویم... به هرصورت چه بسا حکم مارگزیدهای را دارم که دیگر از هر ریسمان سیاه و سپیدی میترسد... چونان مردان گرانقدر بیادّعا نیستم ولیکن به گونهی خودم ادّعایی ندارم؛ تواضع یک نهال لاغر عریان کجا و افتادگی درخت پربار کجا.. نمیدانم گفتن بوعلی کجا و نمیدانم گفتن من یک لاقبا کجا... به هر تقدیر همهی اینها را گفتم که بگویم به ولای مولا که عید نزدیک است، دیگر نه از کسی گلهگی دارم و نه انتظاری؛ امید دارم کسی از دستم حتّی از تصویر من در گوشهی خیالش دلآزرده و رنجیده نباشد و هم چنین میخواهم، کمااینکه چشمپوشی خصلت انسانهای منیعالطبع است و به فلان گرفتن خصلت طبیعی انسان، اگر احیانا از من خوشتان نمیآید بی هیچ عذاب وجدان و تکدّر خاطری مرا ندیده بگیرید و به هیچ بگیرید و دردتان را به من حواله دهید و خیالتان از من راحت باشد که من جز دعا در شبانهروز برایتان کاری نخواهم کرد.. به بزرگواریتان مرا ببخشید و چشم مبارک و نازنینتان بر هم بگذارید و ندیده بگیرید و بگذرید و تلاش کنید اگر میشود مرا به عنایت خدا ببخشید و احیانا نیز اگر نمیشود لااقل همین تصویر نیمبند و مات مرا تحمّل کنید که چندی نخواهد گذشت که غبار زمان و دست مرگ به زودی زمین را از لوث وجود من پاک خواهد کرد.. من کوچک پست بیمقدار را به بزرگواری خودتان ببخشید که خداوند متعال حتما شما را خواهد بخشید.. یاحق
- ۹۹/۰۵/۱۶