پناه بر خدا
جمعه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۰۰ ق.ظ
ساعاتی برای انسان پیش میاد، در شبانهروز، که با بعض اتّفافات یا تداعی بعضی امور، آنچنان غم به تمامیّت انسان هجوم میآورد که استیصال وجود او را در بر میگیرد... آنوقت به هیچکس هم نمیتوان گفت، به جایی هم نمیتوان رو زد، سر صحبت و شرحش نه به این راحتیهاست و نه اصلا شدنی از نظر عقلی و اخلاقی است.. به دیوار هم نمیتوان گفت و بدتر از همه با خودت هم نمیتوانی یکجوری حلّش کنی ردش کنی برود.. ردش کن برهای نیست خلاصه.. پناهت فقط خداست و آن هم به خواست اوست که تو را نجات بدهد یا نه به جهت مقتضیات و مصلحتی رها کند.. چه میدانم عقل ما که قد نمیدهد به این چیزها.. چشم نامحرمان و شیاطین دور باشد همیشه، شاید منفذ نوری پیدا شد، شاید به زودی شاید هم نه...
- ۹۹/۰۵/۲۴