مصطفاشیسم

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

مصطفاشیسم

فرار معنا ندارد،
ما محکوم به زیستنیم...

بایگانی

در سوگ اسطوره

جمعه, ۱۸ مهر ۱۳۹۹، ۰۶:۰۰ ب.ظ

 

 

 از دیروز صدایش را که میشنوم بی‌اختیار بغض گلویم را میگیرد و تمام وجودم غم میشود، میخواهم بنشینم و های های گریه کنم... این خاصیّت مرگ است، هر چقدر هم حتمی است و آمدنی است، هر چقدر هم میدانی که بی درمان است ولی باز هم به مجرّد آمدن و تحقّقش، انسان جا میخورد، تکان میخورد.. و شجریان و هر آنکس که نامش بلند است با رفتنش بیشتر به ما یادآور میشود که آخرین مرحله همه‌ی‌مان خاموشی است و مهم این است که ساده نگیریم رفتن را و مهم این است که رفتنمان ساده نباشد که بودنمان قیمتی باشد که برسیم به آنجا که باید... آدمی یاد بی‌پناهی و بی‌کسی خودش می‌افتد و چه خوب است که برگردیم در بغل خدا و بدانیم جز خدا کسی به داد ما نمیرسد... نام شجریان میماند، به خاطر رنگی که به زندگی داده است و جای پایی که در مسیر سبز به نشانه‌ی روشنی صبح از خود به جای گذاشته است.. بیچاره ما که میمانیم و گوشه‌ای کز می‌کنیم و زانو به بغل میگیریم و تنهاتر میشویم و بی‌فریاد‌تر و بیداد بر ما که هنوز زنده‌ایم باید به پا خیزیم و به پیش رویم و ساده نیانگاریم و بجنگیم و آرام بگیریم و با کمال زخم و گریه هم چنان بخندیم و نمیریم و خوب بمیریم و خوب زندگی کنیم... آری اسطوره‌ها هم میروند ولی خوب است که در دلها می‌مانند...

  • م.پ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی