مصطفاشیسم

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

مصطفاشیسم

فرار معنا ندارد،
ما محکوم به زیستنیم...

بایگانی

خستگی‌ای که مال تو نیست

شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۰۰ ق.ظ

 

 

 امروز روز جمعه‌ای از صبح پادگان بودم و اکثرش هم توی حیاط با سرما و لرز و سردرد مشغول ... البته در پایان هم همان حوالی غروب دلگیر جمعه مزدم را گرفتم، در آن حیاط به آن بزرگی، کفتری با ارتفاع ۵۰ ۶۰ متر بالای سرم روی سیم آنتن نشسته بود که دیدم تپ صدایی اومد. کلاهم رو برداشتم  و دیدم که بله، بزرگوار کار خرابی کرده، شلیک تمیز و بدون خطا... اونی که به ما نریده بود، کلاغ چیزبریده بود ... خسته‌ام؛ گاهی خسته‌ای و خشنودی از خستگی چون میدانی کاری کرده‌ای که باید و خسته‌ای، در مسیر هستی، رضایت داری حتی اگر خسته‌ای، فراغ خیال داری حتی اگر هنوز دل مشغولی... اما گاهی خسته‌ای و میدانی چرا ولی نمیدانی چرا باید خسته باشی، این خستگی حق تو نیست مال تو نیست، از این فکر که چه سود خسته بودن تازه خسته‌تر هم میشوی.. احساس بیهودگی از خود بیهودگی بدتر است.. دور ملال‌انگیز تکرار، فشار مداوم هرچند کوتاه و کم، جانفرسا میشود، تو خسته میشوی ولی آنچه در فکرت در گذر است و تمام دل‌مشغولی‌هایت هنوز پابرجاست و این تو را در کنار خستگی‌ای که نمیدانی چیست و از کجا آمده مستهلک میکند، روحت را سمباده میزند...

  • م.پ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی