آتش زیر خاکستر
پنجشنبه, ۲۶ فروردين ۱۴۰۰، ۰۱:۰۴ ق.ظ
چیزی نیست پریودم، شاید یه آهنگ رو نباید زیاد گوش میدادم، حرف دلم بود، درگیرم کرد، همهی حالم به هم ریخته است، راه سکون دادن رو نمیدونم، گوش میدم هزاربار هزاربار، به هم ریخته منو، انگار درستتر میبینم، انگار گدازههای آتشفشانیام کم کم دارد از زیر سنگهای ظاهرم بیرون میزند، یک اقیانوس آتش زیر خاکستر.. گاهی آدم درستتر اطرافش رو میبینه، وحشت میکنه بالاخره... مثل جرقه کبریتی در شب جنگل و چشم در چشم شیر و گرگ و پلنگ شدن..
- ۰۰/۰۱/۲۶
سلام علیکم
آتش خاموش را از زیر خاکستر در آوردی
آرزو کردم تو را از جای دیگر سر در آوردی
از من بد پیله ی بد مست کافر کیش یکباره
با نگاه نافذت اعجاز پیغمبر در آوردی
هر چه مخفی کردم از طرز نگاهت چشم هایم را
بیشتر از رازهای سر به مهرم سر در آوردی
خود به دست خویشتن پروردمت اما نمی دانم
از چه بابت بی خیال عشق بال و پر در آوردی
دلبری کردی و جان کندن برایم غیر ممکن شد
تا دمار از روزگارم این دم آخر در آوردی
پشت کردم بر تو تا راه خودم را طی کنم اما
روی خاک افتادم و از پشت من خنجر در آوردی
دست خود را باز کن تا " عشق " را مردم بدانند
از وصیت نامه سرباز بی سنگر در آورری
سید مهدی میر هاشمی