مصطفاشیسم

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

مصطفاشیسم

فرار معنا ندارد،
ما محکوم به زیستنیم...

بایگانی

گاهی‌ها!

پنجشنبه, ۱۳ آبان ۱۴۰۰، ۱۱:۰۰ ب.ظ

 

 

 گاهی فکر میکنم باید بالکل از همه چی کنار کشید، گاهی فکر میکنم باید با جدیّت به پیش رفت چون زندگی است و همین روحیه جنگاوری! گاهی گمان میکنم چه کاری است خب، بمیریم که بهتر است! گاهی به سرم می‌زند زندگی در ذات خود شیرین است، زندگی را زندگی باید کرد! گاهی حسم این است که از هیچ چی سر در نمی‌آورم، علمم به شدّت محدود و تجربه‌ام در این سن خیلی افتضاح کم و محدود است، گاهی حسم این است که بالا و پایین زندگی سراسر دایر مدار یک چیز است، تنها باید خود را شناخت و در قالب‌های مختلف لحظه‌ها ریخت و من به قدر کافی می‌دانم و بر این اساس می‌توانم دست به تغییر تا حدودی دلخواه و موثر بزنم! گاهی زمانها سراسر دلتنگی‌ام و شور، تمام وجودم عشق است و تمام روحم درد فقدان و هجران، گاهی زمانها تمام میلم به عزلت است و سکوت، حتّی از دوستان و خانواده و زمین و زمان و اگر راه داشت از در و دیوار اتاقم هم پنهان میشدم و اگر در این حالت در جمع باشم و موقعیّت از من یک برخورد و هم افزایی بیش از اندازه بخواهد، روی اعصابم میرود! گاهی خسته‌ام و هم چنان به یافتن و ساختن امیدوار، فکرم آنقدر پرتوان است که به زعمم می‌توانم خیلی چیزها را بدانم و پیش بروم و برانم و بخوانم چونان سهراب بر قایقی به آنسوی بیکرانگی! گاهی خسته‌ام و گمان میکنم یک دیو سپید پای در بندی‌ام که بیخود و بی‌جهت درگوشه‌ای افتاده‌ام و هیچ رستمی نه رغبت میکند و نه جرات که به سمتم بیاید و قرینم شود!... گاهی گاهی گاهی....

  • م.پ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی