یک کوه عظیم/آنسوی دشتهای نبودن
چهارشنبه, ۱ دی ۱۴۰۰، ۱۱:۰۰ ب.ظ
گاهی که اینطور میشوم احساس میکنم که توپ هم نمیتواند تکانم بدهد؛ فارغ ترین و آزادترین مرد جهانم و اصلا گور بابای عالم و آدم! یک احساس پوشالی توخالی ولی دلچسب و به شدت قوّتدهنده و قدرتمند، درونم نفوذ میکند و چارستون بدنم را میسازد؛ انگار کوه عظیمیام که در شب تاریک هم چنان ایستاده است و کوه است، هم چنان کوه است!... چقدر همه چیز کصشر است! ریدم به این زندگی و این خلقت باشکوه پهناور!...
- ۰۰/۱۰/۰۱