مصطفاشیسم

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

مصطفاشیسم

فرار معنا ندارد،
ما محکوم به زیستنیم...

بایگانی

به حق صحبت دیرین

جمعه, ۱ بهمن ۱۴۰۰، ۱۱:۰۰ ب.ظ

 

 

اگر میتونستم پیامی به دستت برسونم بهت میگفتم: بی‌انصاف! تو هر کاری هم با من میکنی و بکنی من باز هم دوستت دارم و نمیدونم چرا! پس لااقل باهام مهربون باش!...

  • م.پ

نظرات  (۲)

نتونستن!!! بهانه س

پاسخ:
ستاره محترم! از لحن آمیخته به عتابتان و علامت تعجّب مکرّرتان برمی‌آید چندان غریبه نیستید با من! آری، شاید همینطور است که شما میگویی.. حرف بسیار است، نمیدانم، گاهی انسان میگوید که گفته باشد، گاهی میگوید که ذهنش کمی آسوده باشد، گاهی میگوید نه اینکه از روی عقل ولی از روی دلی رنجور میگوید.. گاهی بعضی بهانه‌ها چندان هم بی‌منطق نیست، زشت نیست ولی چه میشود کرد، اگر آشفتگی آخرین ایستگاه انسان باشد، اگر انسان به جایی رسیده باشد که باید به نقطه‌ی آغازین بازگردد و تازه خودش را به خودش اثبات کند، اگر میداند که راهی که میرود بی‌نتیجه است، حرفی که میزند شنیده نمیشود، نگاهش روی زمین می‌ماند، چه کند چه کند این بیچاره‌ی مفلوک؟! چه فایده این حرفها را زدن به شمایی که حتّی نمی‌شناسمش، ولی ممنونم از نمکی که به زخمم پاشیدید، در نهایت ایجاز و برش... باید به یادم بماند هر چندوقت یکبار که مانده‌ام و جامانده‌ام و نمیتوانم صرفا برای آسودگی چیزی بگویم، مسئولیت درد بر دوش من است و آشفتگی سرنوشت حتمی من... باز هم ممنون که پستی و عجز و خستگی مرا نشانه گرفتید و گوشزد کردید...

تا کی کشی به بی گنهان از عتاب تیغ

ای پادشاه حسن مکش بی حساب تیغ 🙏

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی