وحشی تهرانی
شنبه, ۲ بهمن ۱۴۰۰، ۰۲:۰۰ ق.ظ
یعنی ... به تک تک هفتههایی که اینطوری الکی تموم میشه و شد و رفت پی کارش.. جمعههای یبس مسخره.. چه فرقی میکنه دیگه، مزه مزه بکن حرف رو تو ذهنت که بگی یا نه، بزنی یا نه، بنویسی یا نه که چی... این زندگی ریده و در عین حال چیزی برای ما نریده... من دیگه حوصله این روز و شب کردنا رو ندارم، من بعد تو پادگانم اینطور نیستم که آسته برو آسته بیا کار به کسی نداشته باشم مودب باش و فلان، کسی حرف بزنه میزنم تو پرش، بی تعارف دیگه حرف میزنم، ریدم به احتیاطات، ریدم به توجّه کردنای الکی به این و اون، به من چه این و اون چه مرگشونه، خشن میشم...
- ۰۰/۱۱/۰۲