مصطفاشیسم

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

مصطفاشیسم

فرار معنا ندارد،
ما محکوم به زیستنیم...

بایگانی

مرد بازنده

سه شنبه, ۶ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۲:۰۰ ق.ظ

 

 

دلم گرفته دلم قدر آسمونا گرفته.. بی‌اختیار به گریه می‌افتم، با دست جلوی دهانم را می‌گیرم تا نمازم به هم نخورد، کسی در این خانه صدای گریه مرا خوش نمی‌دارد، کسی دلسوز من نیست، کسی با من و طرف من نیست، حتّی از خدا هم انتظاری ندارم، دلم دلم را به که بسپارم؟ لباس می‌پوشم و از خانه بیرون می‌زنم، چند قدم برمیدارم، میخواهم در ایستگاه اتوبوس خستگی راه نرفته را در کنم. مرد غریبه‌ای نشسته است، صورت و ریش ناموزونش را برانداز میکنم! هیئت سیاهش را نمیشناسم، دلم نمی‌آید کنارش بنشینم. هیچ کس را نمی‌شناسم یا خودم را نمی‌شناسم؟ نمیدانم! درگوشه‌ای می‌ایستم و سیگاری روشن می‌کنم. در تاریکی سایه‌ای با من است، غم! نگاهم رنگی ندارد. چند قدم برمی‌دارم. در باغچه‌ی جلوی دریک ساختمان دوگربه چشم در چشم هم خشکشان زده، نمی دانم این آغاز معاشقه است یا محاربه! به راهم ادامه می‌دهم، کسی دنبالم نیست و نه کسی در پیش روی من است. می‌رسم به چند نیمکت و یک حوض دایره‌ای که آبنمایش خاموش است. می‌نشینم. غم به تمام وجودم می‌نشیند و آن سایه نه در کنار من که در برابرم می‌نشیند. موبایلم را درمی‌آورم. چند نقطه‌ی خیس روی صفحه موبایلم می‌افتد! باران آسمان به گریه آفتاده و من دیگر چیزی ندارم که گریه کنم! می‌نشینم، تا ابدالدهر می‌نشینم و فکر میکنم! نه منطقم راهگشاست و نه احساسم! همه به چوب دشنام و سکوت مرا می‌رانند. به گذشته‌ام به گذشته‌ام، به اینکه آیا این حرف درست است، ایکاش نزاییده بودمت، چرا؟! نکند این جواب آفرینش به تمام سوالهای شبانه‌ی من است، آیا من اشتباهی آفریده شده‌ام؟! نمی‌دانم! یک بچه گربه‌ی سیاه از دور خیز برداشت و خودش را پرت کرد در حوض کم آب! کمی آب تنی کرد و در مقابل نگاه بهت‌زده‌ی همه به بیرون پرید! باران در پس‌زمینه قطع میشود...

  • م.پ

نظرات  (۱)

رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ...

پاسخ:

 ممنون، این آیه بعضا زمزمه‌ی لبان من است و یک مقدار راستش جاخوردم از چنین کامنتی به خاطر توجّهی که تازگی باز داشتم به آن، گر چه چنین متنی برای من شخصا چنین تداعی‌ای ایجاد نمیکنه...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی